ریحانه بانوریحانه بانو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

ریحانه عطری از بهشت

ریحانه خانم تاب بازی می کنه

بابایی چندروزه پیش برای ریحانه بانو تاب خریده؛ریحانه هم عاشق تابشه،و دوست داره تند و بلند هلش بدیم اونم بلند بلند میخنده،قربونه خوش خنده ایت بشم دختر شجاعه من، ریحانه ی من چند روزه سرماخوردی و سرفه میکنی و لب به غذا نمی زنی،اونقدر ناراحتم عزیزم که تو غذا نمیخوری،زوده زود خوب شو عسلکم، راستی ده روزه دیگه تولدته . جمعه هم عروسی عمه فاطمه اس. راستی بابایی از سر کار میاد تو با ذوق و شوق میدویی میری استفبالش عاشق بابایی هستی.ماهم عاشقتیم فدات شم ...
30 بهمن 1391

یازده ماهگیت مبارک قند عسلم

سلام دخترکم.امروز یازده ماهت تموم شد و وارد دوازدهمین ماه زندگیت شدی،فقط یک ماه تا تولدت مونده،تولد یک سالگیت.هورااااااا،خداجون شکرت دخترم چه زود بزرگ شد. اما اینکه ریحانه بانو چهارمین دندون و هم درآورد.یوهووووووو ریحانه ،عزیز بابا و مامان راه میره .یه بیست روزی هست که دیگه بدون ترس وکمک کامل راه میره. موبایل یا تلفن ومیگیره دستش ومیگیم ریحانه الو کن میذاره دم گوشش جدیدا بابایی که میره بیرون میدوئه میره بغلش و بامن بای بای میکنه یعنی ماهم با بابا رفتیم دیگه اینکه ریحانه بانو رو بهش میگیم بگو جوجو؛ جوجوشو میگیره دستش و میگه گوگو ماما،بابا،مه مه روهم میگه راستی عاشق آهنگه و با آهنگ میرقصه و دست میزنه خدایا شکرت بابت این هدیه ی ...
11 بهمن 1391
1